کمال‌گرام

متمایل به کمال

تبلیغات تبلیغات

مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیش‌تر

مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیش‌تر
با همه گرمیم، با دل‌های تنها بیش‌تر

درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیم
قالیِ کرمان که باشی، می‌خوری پا بیش‌تر

بَم که بودم فقر بود و عشق، اما روزگار
زخمِ غربت بر دلم آورد این جا بیش‌تر

هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی
بعدِ حافظ‌خوانیِ شب‌های یلدا بیش‌تر

رفته‌ای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دل‌تنگِ توام امروز، فردا بیش‌تر

زندگی تلخ است، از وقتی که رفتی تلخ‌تر
بغضْ جان‌کاه است، هنگامِ تماشا بیش‌تر

هیچ‌کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیش‌تر

بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
خون شد انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیش‌تر
«حامد عسکری»

کمال‌گرام ، ۱۴۰۳-۰۲-۱۲ ، متفرقه
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها